سنگهای آتشفشانی ایران در سه پهنة جغرافیایی در بیشترین مقداراند. نخست، کمان ماگمایی ارومیه- بزمان، دوم دامنههای جنوبی البرز، سوم بلوک لوت در خاور ایران. در مورد خاستگاه و منشأ سنگهای آتشفشانی ایران، دو احتمال عنوان شده است.
نوگل سادات (1978)، بر این باور است که در کمان ماگمایی ارومیه – بزمان، وابستگی هندسی عناصر ساختاری گوناگون، منطبق بر سازوکار منطقه بُرشی راستگرد به پهنای 100 کیلومتر است. در این گونه نواحی، گسلها بیشتر از نوع خمیده و منحنی شکل و اغلب با بازشدگی همراه هستند و در نتیجه، حتی در مراحل فشردگی، شکستگیها باز و خروج ماگما ممکن میگردد. وضع مشابهی در ناحیة لوت وجود دارد. در این ناحیه نیز دگرشکلی ساختاری از نوع بُرشی ساده است و به همین رو، امکان بازشدگی دوبارة شکستگیها بیشتر است و در نتیجه پدیدة آتشفشانی به نسبت پیوسته و گدازههای جوانتر، به طور پیدرپی سنگهای پیشین را میپوشاند.
بسیاری از زمینشناسان، پیدایش کمان ماگمایـی ارومیه – بزمان، را نتیجة فرورانش صفحة زاگرس – عربستان به زیر صفحة ایران میدانند و یا افتخارنژاد (1972)، پیدایش سنگهای آتشفشانی شمال لوت را نتیجة فرورانش بلوک هیلمند (افغان) به زیر بلوک لوت دانسته است. در ضمن سنگهای آتشفشانی جنوب بلوک لوت بخشی از کمان ماگمایی حاصل از فرورانش پوستة اقیانوسی عُمان به زیر کوههای مکران است. تکین (1972 ) ضمن همسو بودن با نظریة زمینساخت صفحهای، بیشتر سنگهای آتشفشانی ایران را مربوط به زمان توقف و یا به حداقل رسیدن گسترش بستر اقیانوس هند میداند.
علوی (1991) سنگهای ماگمایی البرز جنوبی را هم خاستگاه نمیداند. وی بر این باور است که سنگهای ماگمایی البرز مرکزی و باختری، از انواع کلسیمی - قلیایی و شوشونیتی اما سنگهای آتشفشانی البرز خاوری از نوع قلیایی است که ارتباطی با البرز مرکزی و غربی ندارند. یکی از ویژگیهای سنگهای آتشفشانی ایران، پدیدة دگرگونی است که با تشکیل کانیهای دگرگونی مانندآلبیت، زئولیت و آنالیسم همراه است. این دگرگونی، تنها همراه با تغییرات کانیشناسی، (دگرگونی استاتیک) و به دور از دگر شکلی است. مطالعات پاراژنزکانیهای دگرگونی مذکور، نشانگر دو فاز دگرگونی بسیار ضعیف (رخسارة زئولیت) و ضعیف (رخسارة شیست سبز) است. تمرکز متوالی مواد آتشفشانی در فروزمینها و همچنین جایگیری انواع تودههای آذرین نیمه عمیق و عمیق که با تحرک و تکاپوی سیالات همراه بوده، سبب شده تا کانیهای اصلی ماگمایی ناپایدار و واکنشهای یونی صورت گیرد که نتیجة آن، نوعی خود دگرگونی در مقیاس ناحیهای است که با دگرگونی ژرفای اقیانوسها قابل قیاس است و ممکن است به شرایط ژئودینامیکی در اعماق کافتهای میان قارهای ایران اشاره داشته باشد.
در پهنة زاگرس به جز سنگهای ماگمایی موجود در مجموعة نمکی سری هرمز، سنگهای آتشفشانی در جا وجود ندارد. نبود روانههای ماگمایی در این پهنه، ممکن است به دو دلیل باشد: - در کوههای زاگرس، فرورانش بستر دریای تتیس به سمت شمال خاوری است که از لبة قارّة فاصله دارد.- در پهنة زاگرس، نیروهای فشاری عمود، در بیشترین مقدار است و به همینرو هیچگونه بازشدگی در امتداد شکستگیها روی نداده و در نتیجه ماگما راهی برای رسیدن به سطح زمین نداشته است. استدلال مشابهی را نیز میتوان برای پهنة مکران پذیرفت.
« سنگهای آتشفشانی پرکامبرین » ایران، به طور عمده در ارتباط با شکستگیهای عمیق پوستة ایران زمین است که در نتیجة کوهزایی کاتانگایی شکل گرفتهاند . گدازههای مورد نظر بیشتر از نوع ریولیتهای قلیایی، توفهای ریولیتی و کوارتزپورفیر هستند که هم ردیف بیرونی تودههای نفوذی قلیایی پرکامبرین دانسته شدهاند. ولی، با توجه به تأثیر گرمایی تودههـــای نفوذی قلیایی « گروه زریَکان» بر نهشتههای پرکامبرین پسین ایران مرکزی، باید بپذیریم که سنگهای آتشفشانی پرکامبرین ایران تنها معادل بیرونی تودههای نفوذی « گروه دوران» میباشند. سنگهای آتشفشانی پرکامبرین ایران نامهای گوناگونی دارند که عمدهترین آنها عبارتند از ریولیتهای قلیایی تکنار، توفها و ریولیتهای قلیایی اسفوردی، ریولیتهای قلیایی سری ریزو، ریولیتهای سری هرمز، ریولیتها و توفهای سازند قرهداش و ریولیتهای موته. همانگونه که دیده میشود تمام آتشفشانیهای یاد شده، ترکیب شیمیایی قلیایی دارند که میتواند حاکی از کافتهای درون قارهای در پوستة کراتونی ایران باشد.